همه چیز از یک ندامتگاه عادی شروع شد و رفته رفته با فضایی که داشت که مانند دالانی با سقف آزاد همه چیز را از هر عقیده و مسلکی به داخل می کشید به شکنجه گاه ساواک تبدیل شد و نامش را گذاشتند ستاد مشترک ضد خرابکاری. با این که سالیان سال است از روزهای تلخی که پشت میله های این زندان گذشته است می گذرد و بسیاری از مظلومینی که در آن به شدت شکنجه شده اند تبدیل به قهرمانان و مبارزان انقلاب شکوهمند اسلامی شده اند اما باید باز هم برای عبرت گیری از ظالم باید به آن سری زد و همه چیز را به خوبی تماشا کرد. این زندان در حال حاضر به موزه عبرت تهران نام گرفته است و ما نیز می خواهیم سری به گوشه و کنار این موزه متفاوت بزنیم.
جاذبه گردشگری سیاه
مطالب مرتبط: اسرار مخوف ترین زندان های جهان!! همه چیز درباره ی آلکاتراز، مرموزترین زندان در تمام دوره های تاریخ! مهمترین زندان های تاریخی و مشهور در جهان
همیشه برای سر زدن به جاذبه های گردشگری هر شهر و کشوری باید خود را برای گذراندن صرفا یک روز پر از تفریح و خنده و شادی آماده کنید. اما گاهی پیش می آید که مقصدتان کمی متفاوت باشد و بخواهید موضوعی را پی گیری کنید که در عین حال که آموزنده است، طعم تلخی را به شما می چشناد. ایرادی ندارد. همیشه حقایق تلخ بوده و این بار نیز در گردش امروزمان هم حقیقتی پیش روی ما است که تلخی را همراه با ورق زدن برگه های تاریخ و یادگیری به حافظه ما انتقال می دهد. قبل از تماشای این موزه باید بدانیم که موزه عبرت تهران یک زندان موزه است. به هر کشوری سر بزنید بی شک نمونه ای از چنین زندانی را می بینید اما این زندان موزه تفاوت عمده ای برای ایرانیان دارد و آن هم این است که یادآور بسیاری از اتفاقات تلخ دوران پهلوی است. به محض ورود به این زندان موزه، مجسمه های مومی را می بینید که با ظرافت تمام عیاری طراحی شده اند و حالت های آن ها نشان گر وضعیت شکنجه شوندگان و شکنجه کنندگان است. مجسمه ها بسیار طبیعی ساخته شده اند و تنها هدفی که دارند انتقال حس وضعیت زندانیان آن دوران به مسافران و گردشگرانی است که برای تماشای موزه به آن وارد می شوند. البته یکی از قسمت های جالب موزه دیدن برخی چهره های مبارز سیاسی است که در حال حاضر زنده هستند و از چهره های نام آشنا عرصه سیاست کشور به حساب می آیند.
تاریخچه پیدایش موزه عبرت
اولین گام هایی که برای احداث این زندان برداشته شد با آخرین نفس های شوم آن کاملا متفاوت بود. اول، حرف از ساخت زندان مدرنی بود که به توقیفگاه و یا زندانی با امکانات بروز برای حبس زنان مجرم در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی احداث شد اما تمام این پیش بینی ها و کارکرد این زندان مخوف تنها به دورانی کوتاه تعلق داشت و بعدها اوضاع متفاوت شد. این زندان در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی به عنوان یک توقیفگاه فعالیت خود را آغاز کرد اما به محض روی تاج گذاری محمدرضا پسر رضا خان، این توقیفگاه تبدیل به هیولایی شد که تا پایان عمر حکومت پهلوی، کسی از آن چه که پشت دیوارهای آن می گذشت خبر نداشت. از زمانی که نارضایتی ها از حکومت پهلوی بالا گرفت و تعداد مبارزان سیاسی کشور هر روز بیش از پیش می شد، نیاز مبرمی برای داشتن یک زندان مجهز حس می شد تا این که سرآخر جایی که امروز به نام موزه عبرت می شناسیم به شهربانی تهران واگذار شد تا برای دستگیری مبارزین از این مجموعه استفاده کند و البته با امکاناتی که زندان داشت، شکنجه هم رواج بسیاری پیدا کرد. به خاطر حجم کاری که به طرف سازمان های دولتی وارد شد، شاه مجبور شد تا آن جا که می تواند از نیروهای مختلف کمک بگیرد و طبق نامه هایی که رد و بدل می شد و هنوز اسناد آن موجود است، یکی از بالاترین بودجه ها را از طرف نخست وزیری وقت به این موضوع اختصاص دهد. بنابراین، شهربانی و ساواک و ضد امنیت ارتش از سه قوه اصلی ستاد مشترک ضد خرابکاری در کشور شدند و که بعدها، ارتش به خاطر مشغله های دیگر از این دایره خارج شد و ماند شهربانی و ساواک. هر دو نیروی نام برده در مدتی که به طور مشترک از این زندان استفاده می کردند برای خودنمایی و قدرت نمایی با هم درگیر می شدند تا این که تصمیم گرفته شد تا اداره ستاد مشترک ضدخرابکاری به بزرگان شکنجه در شهربانی سپرده شود. بعدها برای عقده گشایی، پیشنهادی مبنی بر این که مدیریت ستاد باید به ساواکی های موفق در شکنجه سپرده شود به شاه داده شد و او نیز قبول کرد و به همین ترتیب تیمسار زندی پور به عنوان رئیس ستاد انتخاب شد و بالاخره موزه عبرت تهران به نظامی واحد در آن زمان برای شکنجه و اعتراف گرفتن و سرکوب کردن نیروهای مبارز مردمی تبدیل شد. ناگفته نماند که نیرو و مجوزهای ساواک تا حدی پیش رفت که هر ارگان و سازمانی باید بدون هیچ پرسشی، هر اطلاعاتی که از آن ها می خواستند در اختیارشان قرار می داد.
اعلامیه ای شوم برای شروع شکنجه
«به فرمان مطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر، از تاریخ ۵۲/۳/۱ ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی کل کشور به یک نفر از افسران ساواک محول شده است. مستدعی است مقرر فرمایید بودجه مصوب کمیته را در مرکز به قرار ماهانه سه میلیون ریال از تاریخ اول تیرماه و بودجه کمیتههای شهرستانها را به قرار ماهانه یک میلیون و دویست هزار ریال از تاریخ اول خرداد ۱۳۵۲ در وجه سرتیپ رضا زندیپور رئیس کمیته، پرداخت فرمایید.»
ساختار زندان موزه، سه ساعت سردرگمی
یکی از نکاتی که به محض ورود به موزه عبرت تهران نظر شما را جلب می کند، ساختار دورانی و پیچیده آن است. این زندان که به دست مهندسین آلمانی ساخته شده است به گونه ای طراحی شده که برای هر نوع شکنجه مناسب است. زندان مورد شکنجه هر چه قدر فریاد بکشد و هر چه تعداد نفراتی که مورد شکنجه قرار می گیرد زیاد باشد باز هم صدایی از دیوارهای دورانی و سقف باز آن به گوش تنابنده ای نمی رسیده است. یکی از کسانی که برای مرمت به این زندان رفته بود، در تعریف هایش در زمان بازسازی گفته بود که برای خارج شدن از آن بیش از سه ساعت سردرگم شده بود و نمی توانسته راه خروج را پیدا کند. یکی از عجایب مهندسی این زندان این است که هیچ کدام از زندانیان آن نتوانسته اند از آن بگریزند. موزه عبرت از سه طبقه تشکیل شده است و هر کدام از محبس های آن برای کار خاصی درست شده اند. فضای این زندان طوری طراحی شده که در زمستان با سقفی باز حداکثر سرما را به زندانیان منتقل کند و در تابستان نیز گرما را با بالاترین دما به محبس ها وارد کند تا باعث رنج بیشتری در زندانیان شود.
محبس ها و اتاق های اداری موزه
یکی دیگر از شگفتی هایی که در این زندان می توان دید، اتاق های اداری و محبس های مختلفی هستند که همه در همین مجموعه جمع آوری شده اند؛ اتاق افسر نگهبان که برای پاسبانی و کارهای نظامی و امنیتی برای استقرار افسر نگهبان تعبیه شده است. محل نگهداری البسه زندانیان و کلیه وسایل شخصی آن ها که از کمدهای فلزی کوچک درست شده و لباس هر زندانی در کیسه ای ریخته می شده و به یکی از این کمدها منتقل می شده است. عکاسخانه، جایی که در بدو ورود زندانی از او عکس گرفته می شده و برایش کارت و عکس صادر می کردند. سلول های عمومی و انفرادی با ۸۶ سلول و دو بند عمومی با ۱۸ سلول برای جاگیری ۲۰۰ زندانی جا داشته که البته برای عذاب زندانیان و مبارزان سیاسی کشور، گاهی این تعداد را تا ۸۰۰ نفر بیش تر می کردند تا شکنجه شان بیش تر شود. در میان هر سه طبقه، حصاری فلزی قرار دارد که برای آویزان کردن زندانیان در هوای سر زمستان از آن استفاده می کرده اند به اصطلاح به این نوع شکنجه آپولو هم می گفتند. اتاق پانسمان که به اصطلاح برای پانسمان زندانیان تعبیه شده بود. اما برای تعویض پانسمان مبارزان شکنجه شده خبری از داروی سر کننده نبود و پانسمان هایی که بر اثر شلاق و کابل بدن زندانیان به خون ریزی شدید افتاده بود و پانسمان به زخم ها چسبیده بود را بدون هیچ سر کننده ای از بدن زندانیان می کندند و بدون رعایت بهداشت تعویض می کردند که در بسیاری از موارد به ایجاد عفونت منجر می شده است.